۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

La femme Rompue


دیشب تمام شد، آخرین صفحه را که ورق زدم یادم آمد که می شود بر خیلی چیز ها غلبه کرد، بر بیماری هم شاید.
" ولی می دانم که تکان خواهم خورد. در به آرامی باز خواهد شد و آن چه پشت در است خواهم دید. آینده. در آینده باز خواهد شد. به آرامی. به طور حتم. بر آستانه ی آن ایستاده ام. جز این در و آن چه پشت آن کمین کرده چیزی ندارم. می ترسم. و نمی توانم کسی را به کمک بخواهم. می ترسم."
La femme Rompue اسم کتابی است که بعد از مدت ها من را به خودش جذب کرد. برای من که مدام کتاب پشت کتاب می خواندم، این مدت بی کتابی و به قول دکتر افسردگی خیلی سخت بود. حالا دوباره مثل روز اول که نه ولی بهتر شده ام. سیمون دوبوآر یادم آورد که لذت خواندن یک کتاب چطور آدم را به وجد می آورد حتی اگر داستانش غم را به یاد آدم بیاورد.
سیمون دو بوآر، زن بزرگی است هرچند همه ی عقایدش را تصدیق نمی کنم ولی جسارتش را تحسین می کنم، زن وا نهاده یک مثلث عشقی است، مونیک،موریس، نوئیلی. مدام این سه شخصیت در چشم خواننده محبوب و منفور می شوند. دوبوآر هنرمندانه حق را به هر سه می دهد آن طور که نمی توانی مطلقاً کسی را سرزنش کنی یا حتی به هیچ کدام این شخصیت ها ترحم کنی. داستان به شیوه ی نامه های سرگشاده نوشته شده، شیوه ای که شاید این روزها رنگ بوی خودش را از دست داده ولی من خیلی دوستش دارم، فاصله ی زمانی بین نامه ها، حرف هایی که بعضی وقت ها آدم دلش نمی خواهد توی دفتر خاطراتش هم حتی بنویسد و مونیک هم آن ها را نمی نویسد به خواننده اجازه می دهد آزادانه تر روایت را دنبال کند.
موضوع داستان من را کمی به یاد جنگل واژگون سلینجر انداخت، خواندن هر دوی این داستان ها را پیشنهاد می کنم.







۹ نظر:

مینا گفت...

heh.یه چیزی یاد گرفتم اینجا!!!
femme به فرانسوی همون female میشه.دو نقطه دی.
تو زکات علمتو دادی.دو نقطه دو تا پرانتزبسته

مش قاسم به اتفاق عیال مربوطه!! گفت...

چرا "بی کتابی"؟؟ میگفتی کتاب بارانت میکردیم حاج خانم! عجالتاً چون به سیمون دوبوار ارادت پیدا کرده ای اینها را داشته باش :

The Mandarins:
http://ifile.it/v48i07t/Simone_de_Beauvoir_-_The_Mandarins_v1.0.zip

Brigitte Bardot and the Lolita
Syndrome :
http://ifile.it/4q7wv6j/BEAUVOIR_BARDOT.pdf

The Second Sex (روم به دیوار) :
http://rapidshare.com/files/52804274/Beauvoir__Simone_de__-_The_Second_Sex.doc

Unknown گفت...

ممنون بابت لینک ها، البته بی کتابی منظور کتاب نداشتن نبود، با کتاب نبودن بود.
بابت لینک جنس دوم خیلی ممنون چون دو جلدی خیلی گرونیه.

7805 گفت...

آورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفت وگویی به شرح زیر صورت گرفت:
بچه شتر: مادر جون چند تا سوال برام پیش آمده . بپرسم؟
شتر مادر: حتما عزیزم.
بچه شتر: چرا ما کوهان داریم؟
شتر مادر: خوب پسرم. ما حیوانات صحرا هستیم. در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمی شود بتوانیم دوام بیاوریم.
بچه شتر: چرا پاهای ما دراز و کف و پای ما گرد است؟
شتر مادر: پسرم. قاعدتا برای راه رفتن در صحرا و تندتر راه رفتن داشتن این نوع دست و پا ضروری است.
بچه شتر: چرا مژه های بلند و ضخیم داریم؟ بعضی وقت ها مژه ها جلوی دید من را می گیرد.
شتر مادر: پسرم این مژه های بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که چشم ها ما را در مقابل باد و شن های بیابان محافظت می کنند.
بچه شتر: فهمیدم. پس کوهان برای ذخیره کردن آب است برای زمانی که ما در بیابان هستیم. پاهایمان برای راه رفتن در بیابان است و مژه هایمان هم برای محافظت چشمهایمان در برابر باد و شن های بیابان است... .
بچه شتر: فقط یک سوال دیگر دارم...
شتر مادر: بپرس عزیزم.
بچه شتر: پس ما در این باغ وحش چه غلطی می کنیم؟!!!
-----------------------------------
پ.ن: اگر "دکتر" یا "سیمون دبوار" را دیدی لطفا بپرس ما تو این باغ وحش چه غلطی میکنیم؟!

7805 گفت...

فراموش کردم که در رقابت با دوستان مشترکمان (مش قاسم و عیال محترمه) منهم یک عرض اندامی بکنم (این دوتا اینقدر فرصت دارند تو چت رومها و وبلاگها بچرخن ولی وقت ندارن سالی یکباراین پراید بدبختشون را بشورن!!.. گند ازش بالارفت قآآآآآسم)

طی این لینک مجموعه داستانهای کوتاهی از ج.د.س مرحوم:
http://rapidshare.com/files/8075000/B000E1ZW3U.rar

Unknown گفت...

مرسی. شانزدهم هپ ورث رو اتفاقا یکی از دوستام به فارسی ترجمه کرده .

7805 گفت...

خیلی تارک دنیا شده ای...
از من کاری بر میآد؟....

Unknown گفت...

کی بهت گفته من تارک دنیا شدم؟

هادی گفت...

سلام خواهر عزیزم
خوبی؟ مطالب دست نوشته شما محشر است بهت افتخار میکنم به نوشتن ادامه بدی و از دست نده.