حصیرش را می اندازد کنار یک رود خانه ی کم آب و دراز کش می شود رویش. سایه ای می بیند که پیش می آید از آن دور ها، آرام و ساکت. سایه رنگ به رنگ می شود، از سفید به یاسی و صورتی و قرمز که می رسد، می آید پیش تر ویک دفعه سیاه می شود و همه چیز را لای حصیر می پیچد.
حالا از لای شیارهای باریک حصیر فقط می تواند سیاهی سایه را ببنید، و حتی صدای آب را همان رنگی می شنود، صدای آب هم سیاه شده است.
پ.ن : حذف شد.
۸ نظر:
خیلی جالب بود، فقط کوتاه بود
من هیچی نمی فهمم :-اس
گمانم این پی نوشتی که حذف شده همان حل المسائل قضیه بوده است. برای این جان شیرینمان بگذارش که مشکلاتش حل شود.
(پ.ن: پست قبلی را دیدم و گویا من یک برادر بزرگتر (یک واحد بزرگتر 7805-7806=1)هم داشته ام که قبلا از وجودش بیخبر بوده ام اگر شما ایشان را میشناسید به بنده معرفی کنید که بدوم بروم دستبوسشان...تا حالا کجا بودی فرمون که قیصر تو کشتن!!)
در جواب ها
به فرهنگ قبلن جواب دادم !
به جان شیرین بعدن جواب می دهم.
( این دو هر دو صور متفاوتی از امیر بودند!)
و امـّا جناب رگولاتور پنج ولت 7805 عزیز شما خواهر برادر زیاد دارید تا اون جایی که سواد من قد می ده : 7806 برادر بزرگ شما ولتاژ 6 مثبت و منفی می ده، 7808 8 ولت مثبت و منفی می ده و 7809 پسر عموی شما AtoD هستند. 78012 هم ولتاژ 12 ولت رو تامین می کنه. شما خانواده خیلی بزرگ واصیلی دارید 7805! , نام خانوادگی شما سری 780X بود تا جایی که خاطرم هست.
من رگولاتور نیستم نامهربان.
حکمت این عدد را (که راجع است به یک خاطره مشترک) روزی برایت خواهم گفت و در آن روز شاید علاقمند باشی برگردی و این چیزی که نوشته ای را کمی تغییر بدهی.
سلام من اومدم.
ببین زیر دیپلم بنویس.من که هیچی نفهمیدم!
progress
زیبا بود
تازه هم رنگ روزگار شده است...
ارسال یک نظر