۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

زیبایی ربودنی


بعد از مدت ها با این که جداً کنار گذاشتن حدود دو ساعت و نیم از زمان یک روز برایم خیلی زیاد بود، یک فیلم دیدم.
نقد هایی که بر فیلم " زیبایی ربودنی " خواندم، گرچه پر بودند از بررسی های تخصصی سینمایی، برداشت من را از فیلم ننوشته بودند.
"زیبایی ربودنی " ساخته ی برتولوچی، مثل باقی کارهایش رویکردی آزادانه نسبت به اروتیسم دارد. داستان دختری است 19 ساله که یک روحیه ی بارز را خوب می شود در شخصیتش دید، لوسی جست و جو گرست.
به دنبال دو چیز می گردد، که حتی می شود گفت هر دو یک چیزند! دنبال منبع احساسی که از خواندن نامه هایی که به دستش می رسیده به او دست می داده یا از مرور نوشته های مادر شاعرش که اخیراً خودکشی کرده و به دنبال مردی که باید پدرش باشد.
پدرش را وقتی پیدا کرد که تجسم مادر شدن سارا، مادرش، را کنار خودش در یک مجسمه ی چوبی دید. مجسمه ی چوبی یک مادر و فرزند که پیش از حضورش ساخته شده بود، در ذهن مرد مجسمه ساز شاید و در ذهن آن مادر و فرزند.
من بر خلاف نظر بسیاری از منتقدان که نوشته اند لوسی به توسکانی رفت تا باکرگی اش را از دست بدهد و یک زن کامل شود به چیز دیگری معتقدم. لوسی به توسکانی رفت چون چیزی او را به توسکانی می کشاند، و مثل هر دختر 19 ساله ی دیگری غوطه می خورد بین دو حقیقت عشق و غزیره. و با این که انگار بیماری الکس می خواست نشانش بدهد که سرانجام عشق، فدا شدن است، و با این که می دید اغلب اطرافیانش تسلیم همان غریزه شده اند، گزینه ی سخت تر را انتخاب کرد. لوسی غریزه را در بستر عشق برگزید. 


۳ نظر:

رامتین جباری گفت...

واجبات شد این فیلم ملاحظه گردد

Azam گفت...

پس بالاخره دیدیش...
کم پیدایی حاج خانم؟

خودی من گفت...

نظر من اینه که شما فیلم را برای من write کنید من ببینم بعد عرض میکنم نظر م را:)