۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

ردش کردی؟


دو تا دیوونه از تیمارستان فرار می کنن. ریل راه آهنو می گیرن و راه می افتن طرف شهر. اولی میپرسه: کی می رسیم به شهر؟ دومیه یه نقطه رو اون دورا نشون می ده و میگه: هر وقت این دو تا خط به هم برسن.می رن و می رن ... تا اولیه خسته میشه. می گه: پس چرا نمی رسیم؟ دومیه برمی گرده و عقبو نگاه می کنه و می گه: فکر کنم ردش کردیم.

۱۴ نظر:

رهگذر گفت...

:)

7805 گفت...

تمثیل زیبایی بود.
حالا مگه تو ردش کردی؟

حدیث گفت...

ممنونم ZZ جان
هم شما لطف داری هم داداشم. حتما سر می زنم به اینجا.

میم. ح. میم. دال گفت...

ما که خیلی وقته!

Azam گفت...

معلم فلسفه یک صندلی می ذاره وسط کلاس و به شاگردانش می گه: شما باید یک مقاله بنویسید و در آن ثابت کنید که این صندلی وجود ندارد! یکی از شاگردان دو کلمه می نویسه و ورقه شو می ذاره رو میزش و بعد از اینکه معلم ورقه ها را تصحیح می کنه اون بهترین نمره رو می گیره! می دونید چی نوشته بوده؟
...
...
...
نوشته بوده: کدوم صندلی؟
;)

Unknown گفت...

منم ... شاید!
می بینم خواهر و برادر هم این جا کامنت زدن :)
اعظم یاد اون جوک دکتر افتادم که یارو میره چشم پزشکی دکتره ازش می پرسه عزیزم این علامت به کدوم سمت؟ می گه کدوم علامت؟
می گه اینی که رو این تابلوه می گه کدوم تابلو؟ می گه این تابلو که رو دیواره می گه کدوم دیوار؟ می گه بابا دیوار مطب من. می گه کدوم مطب؟

لیلا+ گفت...

من نفهمیدم،میشه یکبار دیگه تعریف کنی؟

محبوبه گفت...

لیلا جون حتما یه سری برو دکتر!

سلام زهرا جونم.خوبی؟یادش بخیر برای خودمون انجمنی داشتیم!حداقل هم دیگه رو میدیدیم!

محبوبه گفت...

راستی جمعه 7 اسفند بود.

Unknown گفت...

قربون محبوبه خانم گل!
7 اسفند مگه چه خبر بود؟

مش قاسم به اتفاق عیال مربوطه!! گفت...

فکر کنم از این دو تا دیوونه منظورت ما بوده ایم !!!

انجمن مردان خون به جيگر!! گفت...

-زنها مثل اطو هستند هم مصرفشان بالا است هم زود داغ می کنند. البته بدون بخارش هم بدرد نمی‌خورد.
- زن ها مثل پیاز هستند ظاهر سرخ و سفید و ظریفی دارند اما باطنشان اشک آدم رو در می‌آورد.
- زنها مثل کامپیوتر هستند یک بار خودشان را میگیری و یک عمر لوازم جانبی آنها را .
- زنها مثل زیر شلواری هستند که هرگز نمیشود با آنها به بازار رفت.

Unknown گفت...

دوست انجمنی عزیز این وجوه شباهت زن ها به موارد فوق چه ربطی به پست ما داره؟

جمال گفت...

بچه: مامان! شاهزاده رویاها با اسب سفید یعنی چی؟
مامان : یعنی یه خری مثل بابات