۱۳۸۸ مهر ۲, پنجشنبه

annoyance ...


بخش دیکشنری Encarta را که باز کنی اگر تایپ کنی : irritation در جوابت مینویسد :
annoyance: a feeling of impatience or exasperation
اگر پاکش کنی و باز تایپ کنی : inconvenience در جوابت می نویسد :
annoyance: something that causes difficulties or annoyance.
اگر باز این را هم پاک کنی و بنویسی : squirm جوابش بدتر هم می شود :
feel emotional distress: to feel very uncomfortable, especially because of shame, embarrassment, or revulsion.
از این کلمه آخری هیچ خوشم نمی آید من را یاد این می اندازد که ما چه اندازه می توانیم بی رحم باشیم. اگر بیم آن برود که من در این موقعیت قرار بگیرم چه؟ معنی اش را اگر بخوانی طعم حرفهای کسی را می دهد که تا به حال چنین ندیده بودمش. حالا کمی انگار می شود فهمید که چطور ناراحتی می تواند عنان اختیار کلام را از آدمی زاد برباید، ولی خود آدم چقدر در این پروسه دخیل است؟
این صدای موسیقی از اتاق کناری من را یاد خیلی چیزها می اندازد، یاد یک جاده دراز که روزی دوبار باید بروی تا برسی و باز رسی، می شود گاهی از پنجره ی این زمان بی مکان بیرون را نگاه کرد برف های آن پایین را و اصلاً به یک کتاب پست مدرن ممنوع الچاپ فکر هم نکرد. حالا همایون است که می خواند.
گشتم خریدار غمت... حیران به بازار غمت ... جان داده در کار غمت ...


۶ نظر:

رهگذر گفت...

سخته یا من نمی فهمم؟!

پ.ن: نوشته های اخیر اینو القاء (درست نوشتم)میکنه که انسانی سرگردان و سردرگم داره میره جلو که شاید! راهش رو پیدا کنه و زندگی کنه... .
پ.ن2: شاید همه آدمها اینطوری باشن و فقط بعضی ها اینو بنویسن!

آبدارچی گفت...

کامنت گذاشته بودی. اگر یادت باشد. در مورد برچسب هام.
ینی این که نفرت انگیز بودن یا جالب بودن برای من به یه اندازه مهمه. فقط میخام تاثیر متنو تو مخاطب ببینم

Unknown گفت...

به رهگذر : سخت نیست.
به آبدارچی : ممنون از جوابت. معلومه یادمه وقتی جایی کامنت گذاشتم.

مینا گفت...

آخ جون صدا از تو اتاق منو میگی که بیرون می اومد؟
قابلی نداره(دو نقطه دی)
دیدی یادت رفت بم اون آلبوم جدید استاد رو بدی(دو نقطه دی پرانتز بسته)

میم. ح. میم. دال گفت...

اگه اون حالت قرار بود پیش نیاد که براش کلمه ای وجود نداشت. مهم اینه که وقتی پیش اومد چطور از کنارش بگذری.

خودی من گفت...

بابا واویلااااااااااا