این یکی دو روز که بیشتر سرم رو کردم توی دنیای اسطوره ها هی اسم های جور و واجور میاد توی ذهنم و می ره از هند و ایران و بین النهرین تا یونان و مصر باستان، یکی از این اسامی سیزیف بود. اسطوره ای که بسیاری اوقات، بسیاری از ما شبیه به اون می شیم، سیزیف محکوم شده بود که هر روز تخته سنگی رو به بالای کوهی ببره و خب هر بار که سنگ به اون بالا می رسید باز می غلتید و پائین می اومد، و چقدر این خدایان خوب می دونستند که هیچ کیفری سخت تر از کار بیهوده و نا امیدی نیست.
شنیدن فایل صوتی پست پائین هم فکر کنم توی حال و هوای این روزها بچسبه( کیفیت به خاطر سهولت در شنیدن پائین آورده شده .)
۱۱ نظر:
اسطوره تلاشیست برای نگرش در تجربه انسانیت از آنچه به عنوانه هدف در عمق به آن میتوان نگریست، کندوکاش در عمق خون و روح، برای توصیف و توضیح فکر و اندیشه، اگرچه همهاش بیهوده به نظر برسه.
راستش من زیاد از تعریفت سر در نیاوردم ای کاش واضح تر توضیح می دادی!
یاد "کتیبه" (اگه اشتباه نکنم) از مهدی اخوان ثالث افتادم.
روحش شاد.
این تلفظ آقاهه چه جوریه؟
تازگی ها فکر بکری به ذهن سیزیف رسیده، تخته سنگ را که از سایش سالیان زیاد به سنگریزه تبدیل شده توی جیبش میگذارد، با کارت اعتباری قرص و داروهای مسکن میخرد و با آسانسور به طبقه بیست و هشتم روی فله کیفرگاهش میرود!
To Amir :
چی ؟ آقاهه رو می خونن آقا هِ دیگه
To Mohammad:
منم این مینی مال رو خوونده بودم اتفاقن خیلی هم ازش خوشم اومده بود .
سلااام
دقیقا
میبینم که مشکل لیلا+ هم در کامنت گذاری حل شده.
سلام. نه آدرسو نداشتم كه نيومدم. يه بار با خان محمد يه داستان مي خونديم كه اين اسطوره رو بازسازي كرده بود. يارو هماون سيزيف بود كه هر روز از آسانسور محل كارش مي رفت تا بالاي برج توي دفترش يه سري كارا رو انجام مي داد و دوباره مي يومد پايين. روزمرگي ش مدرن شده بود. خيلي دوست داشتم اون داستانو.
جدی کاش می شد مروری کرد بر تمام اسطوره های مشهور.
اونوقت مطمئنم بخش های مختلف وجود خودمون رو بهتر می شناختیم و پیدا می کردیم.
ama man sang nadashtam baraye khodam khosh boodam dashtam sootamo mizadam vali jadidan ehsas mikonam man ye kooh daram migzaram rooye kooho hey miyofteh:(
man mikham ghadri ghor bezanam sar kare khanoom kojaE pas?:'(
ارسال یک نظر