۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

پیش آمدهای نا گوار دخترانه!


من رو تصور کنید ( اگه میتویند البته ) که پله ها رو دو تا یکی می کنم تا خودم رو برسونم به برنامه شب شعر، پنجشنبه ها همیشه دیر تر از آونچه باید می رسم، گاهی شده که قلمی کتابی چیزی را توی راه نفله کنم یا توی خونه جا بگذارم.
توی کوچه حس کردم کسی داره پشت سرم می یاد ولی به خودم گفتم باز خانم مارپل شدی بچه بدو برو که دیر می رسی، نزدیک های بانک سپه بودم که شنیدم کسی صدا کرد " خانم، خیلی معذرت می خوام ، بخشید"
زیر لب گفتم باز چیو تو راه نفله کردی؟ رو گرداندم تنهای چیزی که از طرف یادم میاد اینه که کت شلوار خاکستری تنش بود، حتی یادم نیست ریش داشت یا نداشت!
" بله؟"
" خیلی عذر خواهی می کنم ، شما ازدواج کردید؟ "
آدم واقعاً توی این شرایط می مونه چی بگه! از اون کت شلوارش خجالت می کشیدم که یه فحش آبدار بهش بدم (!) شاید چهار یا پنج ثانیه خیره نگاهش کردم .
" فکر نمی کنم به شما ربطی داشته باشه آقا"
وقتی رسیدم به بیلبورد های اون سوی چهار راه طرف هنوز اونجا بود .

۷ نظر:

dokhmale baba گفت...

عزیزم چرا لگد به بخت خودت می زنی :D

رهگذر گفت...

همم...خوب سوال پرسیده دیگه!
عجب روزگاریه ها...

ناشناس گفت...

به نظر من لگد که هیچی
تیپایی محکم زدی به بخت خودت
خوب اگه نمیخواستی جواب بدی ضایعش نمیکردی ضمن اینکه حالا اگه برای شوهر مناسب نبود میتونستی بجای دوست پسر انتخابش کنی تا بعدا علاقه بوجود بیاد ، ببین دخترم من صلاحتو میخوام

shahla گفت...

سلام زهرا جان
خونه نوت مبارک
خوشحالم که بیاد من بودی و آدرس جدیدت رو دادی مثل همیشه برات قلمی روون و فکری آزاد آرزو میکنم و دلم میخواد بیشتر و بیشتر بنویسی
توفیق یارت باشه
نازنی خواهر کوچکم
موفق باشی

عذرا گفت...

اوه، اوه، اوه! برای منم چند بار پیش اومده! مسخرس که از دور می بیننت و فکر می کنن میتونن باهات ازدواج کنن!
پنج شنبه های خانه ی ترانه؟

علیرضا رضوی گفت...

man migam boro shomare in aghaye motoshakhes ra begir bede dostat.
mesle inke kheili taleb dare.

ناشناس گفت...

بازم خدا راشکر این ثابت میکن اونجورا هم که میگن دوره قحط الرجال نیست و هنوز دوره قحط النسا !
یکی به نفع ما !
وگر نه تو خیابون دنبال دختر مردم نمیکردن!