
هفته گذشته باز به خاطر همان بیماری نه چندان عجیبی که اسم
خارجی اش اس وی تی است و روایت فارسی اش می شود این که قلبت یک دفعه بی هشدار شروع
می کند به تند تند تپیدن جوری که مثلن هی کمرت از صندلی که رویش نشسته ای فاصله می
گیرد، باز روانه ی بیمارستان شدم. وقتی پرستار اورژانس آن گیره لباس الکترونیکی را
به سر انگشتم وصل کرد و فهمید ضربانم به صد و نود و سه رسیده با خودم گفتم کارت
درسته پنج تا از پارسال تا امسال کم کردی، پرستار پرید تا ویل چیر بیاورد. همان
لحظه بود که احساس کردم نوشتن حسب حال چقدر لذت بخش است وقتی مثلن آدم تا عمر دارد
وقتی ویل چیر می بیند یاد هم خانه اش می افتد که بار اولی که ویل چیر آوردن پرستار
برای تو را دیده رک و راست با حالتی بین نگرانی و البته خنده ای که باز هم انگار
از همان نگرانی و البته نوبرانه بودن یک رویداد ناشی شده بود گفته «متاسفم زهرا!
ویل چیر آورد!»

۵ نظر:
سلام:) عجب عکس خوشگلی:) وقتی نوشته رو میخوندم باورم نمیشد که پرستارهای ما رفته باشن دنیال ویلچر تا بالاخره رسیدم به بلو ایت و دیدم که بعله خارجستان است نه ایران:) خوب باشی خانوم و همیشه لبخند روی لبهات باشه:)
قربون خانم دکتر :)
عجبا...!
منم این مشکل رو دارم چند سالیه...
گاه گاهی اینطوری میشه...شده سرگرمی وقتی میاد شروع کنم به شمردنش...
همش بین ۱۸۰-۱۸۹ بورده رکوردش
---
خوبی الان؟
چیکار باید کرد کلا؟
انشالله که مشکل جدی نباشه! ولی جدی 193 می زنه؟!؟
امیدوارم دیگه از این اتفاق ها نیوفته. ولی واقعا 193تا میزد؟!
ارسال یک نظر