۱۳۹۱ آبان ۶, شنبه

مایی و منی را به منا قربان کن*



« و گفت: ابراهیم علیه السلام اسماعیل را گفت: ای پسر! در خواب دیدم که ترا قربان همی باید کرد. گفت: ای پدر اگر نخفته ای آن خواب ندیدی.»  --  ذکر شیخ ابوعلی دقاق


مدت هاست که سعی می کنم از نوشته های مناسبتی پرهیز کنم. ولی عید قربان داستانش کمی فرق می کند. حکایت عید قربان حکایت متفاوتی ست با رویکردی متفاوت در این سال ها. مثل بسیاری از حرکت های روشن فکری این سال ها اتفاق هایی هم در رابطه با عید قربان افتاده، اتفاق هایی با شعارهایی نظیر «جای کشتن یک گوسفند درختی بکارید» یا چنین چیزی. این که چطور شد عید قربان به مسلخ گوسفندان بدل شد حرف من نیست ولی موضوع جالب برای من دقیقن این جاست که چطور یک روز با چنین عظمتی بدل شد به روزی که ایرانیان از آن به «عید عرب» و «روز گوسفند کشی» و غیره یاد می کنند.
شاید اغراق نباشد اگر ادعا کنم عید قربان روز رستگاری بشریت بود اگر لختی به چرایی این عید فکر می کردیم، که اگر چرایی این عید را ندانیم کشتن گوسفند و کاشتن درخت هر دو در یک راستا و دقیقن چیزی مخالف چرایی این عید است.
یادم هست روزی سرکلاس ادبیات دبیر خوش ذوق ما داستان مردی را تعریف کرد که تصمیم گرفت برای خاطر خدا از چیزهایی که بیش از همه دوستشان دارد بگذرد، از مال و اولاد و همسر! نه که کارد بردارد و سرشان را گوش تا گوش ببرد، نه! از همه شان گذشت! چقدر این روایت به دل آدم می نشیند. رسیدن به حقیقت برای آن مرد چنان ارزش داشت که حاضر شد بگذرد از هر آنچه موجب آرامشش بود و رفع نیاز، که شاید بی نیازی را در حقیقت جویی می شود خلاصه کرد. مسئله رسیدن به نقطه ای ست که ابراهیم به آن رسید.  به نقطه ای که می شود از همه آن چه که تعلق خاطری به آن داریم بگذریم، برای ابراهیم چیزی از فرزند دیر یافته اش عزیز تر نبود، چه رنجی از این بالاتر که پاره ای از وجودت را ذبح کنی، هبوط آن قوچ لحظه ی آرامش بود، بعد از آن تلاطم نفس بین ایمان داشتن و نداشتن لحظه ی به آرامش رسیدن است.
منسکی که از این عید مانده شاید فقط نمادی است از کل داستان، شاید کوچک ترین جزء است از کل، همه ی حجاج به قصد عرفان به حج نمی روند، گاهی به قصد رفتن و باز کردن دِینی ست از سر، گاهی برای خودنمایی و گاهی به دلیلی که کسی نمی داند، ولی عید قربان عید کشتار نفس است، برای رسیدن به حقیقت.
آن ها که نادانسته از این روز فقط قربانی کردن حیوانی را آموخته اند مورد بحث این نوشته نیستند، روی سخن با کسانی ست که کمی فکر می کنند، ولی نه آنقدر که برای مخالفتشان شعاری در خورد بیابند. روشن فکری فقط به مخالفت با تفکرات مذهبی نیست، فقط به چالش کشیدن اعتقادات سایرین نیست، پله ی اول کنکاش کردن است و بعد نقد.
هر چند در ایران اتفاق تازه ای نمی افتد، گوسفندانی که در عید قربان در خانه ها به رسم عید ذبح می شوند در روزهای عادی در کشتارگاه ها به قصد تامین خوراک. پس چیزی چندان متفاوت رخ نمی دهد.    

* خواهی که تو را کعبه کند استقبال/ مایی و منی را به منا قربان کن (مولوی)



هیچ نظری موجود نیست: