۱۳۹۰ آبان ۱, یکشنبه

ارگونومیک


فکر می کنم ارگونومیک درسی است ساخته نظام سرمایه داری، ولی باز چیزی ته ذهنم من را قلقلک می دهد که نکند علومی از این دست ساخته ی حس انسان دوستی آدم ها باشد. توی ارگونومیک یک عده وهم برشان می دارد که از بقیه بیشتر حالیشان می شود، پس می آیند پا می اندازند روی پا، حساب می کنند، که مثلا کاگری که ساعتی پنجاه بار دریل را خواموش و روشن می کند و دستش تا مثلا ارتفاع شانه اش بالا می رود حالا باید چند ساعت استراحت کند، یعنی چیزی که در ذهن من حلول می کند این است « این کارگر خودش هیچ حالیش نیست که چقدر به استراحت نیاز دارد!» خب پرواضح است که آن کارفرمای مورد نظر دلش به حال کارگر نسوخته که مثلا کمرش درد می گیرد چون اصلا به فلانش هم نیست که فلان فلک زده سر خیابان روزها قوز کرده و دارد کفش مردم را وصله می کند، چون اگر این طور بود یک کمیته ای تشکیل می شدند مثلا شیشه پاک کن را بررسی می کردند که نکند کمر درد بگیرند.
هیچ توی کتم نمی رود چیزی جز این راجع به این درس فکر کنم که یک چیزهایی مثل ارگونومی به آدم ها یاد می دهد چطور یک عده ی دیگر از آدم ها را به شیک ترین روش موجود استثمار کنند. به عبارتی راهگشایی برای به کارگیری آدم ها به عنوان اشیا نه افراد، در پشت نقاب انسان دوستی.
خودم می دانم دقیقا کل ارگونومی این طور نیست(مثلا برای ایمنی و این جور چیزهای هم فکرهایی می کنند) ولی این هم می شود یکی از آن فلسفه های ناگفته (یا شاید هم گفته ) این علم باشد.

هیچ نظری موجود نیست: