۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه

چهل سالگی در سال نوی چینی


دیروز فیلم چهل سالگی رو دیدم. بعد از مدتها که دانلودش کرده بودم. برای من که حس نوستالژیِ حضور در فضای هنری ایران رو بیدار می کرد فیلم خوبی بود حس خوبی داشت ولی یک چیزهایی داشت که توی ذوق می زد. محمد رضا فروتن داستان پادشاه و کنیزکی رو تعریف می کرد که عاشق زرگر بود و خودش همین را زندگی می کرد.  همین تکه تکه تعریف کردن داستان خوب نبود. شاید اگر همان یک بار داستان را نصفه نیمه تعریف می کرد همین قدر که ذهن ما را بکشاند سمت آن داستان مثنوی بهتر بود. یک جورهایی انگار بیننده را دست کم گرفته بود.  البته من پایان فیلم رو هم دوست نداشتم، دنبال عصیان بودم یک واکنش به این همه ملال منتظر خیزش بودم، فکر می کنم وقت آن شده که نتیجه گیری اخلاقی را بگذاریم به عهده مخاطب. مخاطب خودش می نشیند فکر می کند آدمی زاد توی زندگی پی عشق باشد بهتر است یا پی امنیت. یک پای قضیه توی چهل سالگی می لنگید. عشق داستان بدل شده بود به یک کور سوی کم جان که بعد از سالیان دراز به یک کابوس بدل شده، همین. این پایان ناپخته را فقط می شود گذاشت پای ممیزی ها و اجبارهایی که نویسنده را سوق می دهد سمت خود سانسوری. 
پا نوشت : سال نو مبارک به چینی می شود گونگ شی فا چای(Gong Xi Fa Cai). یک ماهی هست که محض خاطر دیروز و امروز توی فروشگاه ها نارنگی می فروشند. چینی ها معتقدند نارنگی نماد یک دستی دنیاست. دنیای سال نوی چینی ها پر است از نماد های عجیب و غریب، اژدهایی که به آدم ها نارنگی می دهد، و فانوس هایی قرمزی که این روزها همه جای خیابان ها آویزان شده اند. امسال سال خرگوشه. فکر کنم اگر حواسمون نباشه از دستمون می پره. 
 

۲ نظر:

ناشناس گفت...

man filme 40 salegio nadidam
vali dar morede saale noe chinia
yade harfe ye doosti oftadam
((sigari roshan mikonam ke khamooshi gonahe bozorgist))
maa ham sharike in roshanie bozorge chinia mishim.

رهگذر گفت...

گفتم بعد دیدن فیلم همچین کامل نچسبید ها...نگو اینجاهای کار که گفتین مشکل داشته... :) .