۱۳۸۹ بهمن ۱۱, دوشنبه

گل نم خورده.


بیرون که بارون می یاد حموم که می رم، درحموم که باز می مونه تازه می شه مثل حالا. شیشه بخار گرفته. چراغ های خاموش و روشن ساختمان های رو به رو همه انگار خاموش اند. آدم دلش می خواد غوطه بخورد توی فکر، که مثلا توی بحران های زندگی آدم های موفق چه کرده اند؟
فکر می کنم و فکر می کنم موفق ترین ها شجاع بوده اند. شعار معروف روز مهندس، یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت. توی همه ی اینها اون تهِ تهِ دل آدم باید آروم باشه.
بوی گل نم خورده از میان انگشتهام می پیچد توی مشامم، تهِ تهِ دلم آروم شده. عجیــــب. ولی آرامش همیشه نقطه مقابل غمگینی نیست. می شود غمگین بود و آرام. 

۳ نظر:

اگه گفتی؟ گفت...

نصفۀ هر چیز از کلش کمتر است. غمهایت را با من نصف کن...

Unknown گفت...

خیلی سخته بتونم تشخیص بدم، دوستای خوب زیاد دارم خدا رو شکر، شاید هر کدومشون باشی.

رهگذر گفت...

امان از اون تهِ تهِ دل آدم... .