۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

سناریو


یعنی واقعا این آقا توی آن شب به اصطلاح عزیز توی خونه ی علی ابن ابیطالب بوده که با این جزئیات یادش مونده کی کجا وایساده بود و چی گفت؟ کی چی گفت و کی چرا گریه کرد؟ کی کی رو عقب زد؟ خودشو پیش انداخت؟ کی چی خورد؟ چند تا مهمون داشتن؟ یا مثلا اون روز عصر تنگ غروب کی به زن و بچه ی حسین ابن علی نون و خرما داد؟
سناریویی که هر سال با صدای بلند، خیلی بلند از بلندگوهای آقای جابر انصاری توی کوچه ما پخش می شود، پر است از تصویر سازی های فانتزی. 
تمام مصائب ائمه از دید این آقا گرسنگی امام علی بوده شبهای آخر و تشنگی امام حسین. 
باورم نمی شود این های های مردم از گرسنگی علی و تشنگی حسین باشد شاید از رسیدن چک های بی محل از معتاد در آمدن شوهر قدسی جون از سرطان گرفتن شمسی جون از اجاق کور بود شوهر مهری جون باشه یا از جواب رد شنیدن پسر پری خانم باشد ولی به هر حال باورم نمی شود دل این جماعت این قدرها نازک باشد.

۲ نظر:

schahrokh گفت...

زیان کسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش

میم. ح. میم. دال گفت...

آدم ها همینکه خیال کنند آدم خوبی هستند خیالشان راحت است... آنوقت همه چیزشان حق است و همه چیز هم حقشان!