۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

زنانگی یعنی ...


این سوال را بارها پرسیده ایم و جواب داده ایم، ولی دلم می خواهد باز هم راجع بهش چیزهایی بنویسم و چیزهایی بنویسید و حرف هایی بزنیم.
یک آقای راننده تاکسی که خیلی از زندگی زناشویی اش راضی بود تمام مسیر را برایم صغرا کبرا چید که زن یعنی کسی که اون باهاش ازدواج کرده، گفت شیر زنیه، نمذاره آب توی دل این آقای راننده تکون بخوره، گفت « دو تا پسر بزرگ کرده مثل شیر!» گفت خودش که هیچ وقت خونه نیست ولی زنش پسرها رو خوب بار آورده گفت زن باید بدونه چطور بچه بزرگ کنه.
برای آن دیگری زنانگی یعنی مدل بودن، یعنی به رخ کشیدن، یعنی بودن را نمایش دادن، زنانگی یعنی جلوه.
آقای دکتری می گفت « یادمه وقتی خواهرام هنوز شوهر نکرده بودن، وقتی می رفتم خونه بوی عطر میومد.» می گفت زنانگی یعنی نظافت یعنی بوی خوش.
یک نفر هم زنانگی را خلاصه می کرد در مجسمه ای گرم که  گهگاه تکانی می خورد و نفس گرمش صاف می زند توی چشمهات، زنانگی یعنی غریزه جنسی.
دختری که موهایش را پنج سانتی کوتاه کرده بود توی عروسی دختر خاله اش از مردی شنیده بود که این چه ریختیه، زنانگی یعنی کمند گیسو، زنانگی یعنی کمون ابرو.
نظافت چی می گفت « وای بعضی خونه ها می رم برای کار از صبح تا دم ظهر هیچ بوی غذا نمی یاد!» می گفت زنانگی یعنی غذای خوش بو، یعنی چای قند پهلو.
از بین همه ی این حرف و حدیث ها جمله ی یک نفر خیلی به دلم نشست آنقدری که هنوز بعد از چند روز انگار همین الان شنیدمش،
 گفتم « خسته شده بودم انگار داشتم چیزی رو از دست می دادم ! »
 پرسید « چی رو؟ »
جواب دادم « زنانگی رو»
چند لحظه سکوت بود و بعد تکرار کرد« زنانگی...» و ادامه داد « چقدر از این کلمه خوشم می یاد، برای من زنانگی یعنی زندگی، انگار که زندگی را زنانگی گرفته باشند! » دلم نمی خواست حرفی بزنم، هر جمله ای به نظرم بعد از این جمله ناقص بود. دلم می خواست دیگر فقط به همین یک جمله فکر کنم.

۹ نظر:

رهگذر گفت...

تو این فکرم که "مردانگی یعنی...؟"

پ.ن:قشنگ شده...تبریک! :)

Unknown گفت...

ممنون چشمتون قشنگ می بینه آقای رهگذر.

لیلا+ گفت...

مبارکه
چه باکلاس شده اینجا
همراهتون شدیم :-)

Unknown گفت...

قربونتون لیلا خانم + . ما که همیشه همراه شوما بودیم.

leili گفت...

un moghe ke gofti engar dashtam zananegi ro az dast midadam
dashti be chi fecr mikardi
tarifesh vasat chi bood?

Unknown گفت...

تو چی فکر میکنی لیلی؟


تعریف زنانگی هم مثل خوشبختی قالب پذیر نیست، ولی این رو می تونم بگم که زنانگی چیزی است که انگار خداوند به خاطر تجربه کردنش ما را زن آفریده، هدف از خلقت یک زن، یک انسان، یک انسان از جنس زن... ترکیبی از تمام آن چه که یک زن را یک زن می کنه، یادمه یه بار یه نفر ازم خرده گرفت که چرا ویدئوی هنر یک زن رو توی فیس بوک پخش کردم. می گفت زن بودن شرکت در یک جلسه کاری و رقص جلوی صدها نفر تماشاچی و بازیابی یک عشق و به دریا زدن و مدل شدن و خطر کردن نیست.
ولی من معتقدم زنانگی همه این هاست، زنانگی این ها هست ولی این هدف نهایی زنانگی نیست. که به قول این دوستم زنانگی چقدر شبیه زندگی است، توی ویدئوی هنر یک زن هم یک حرفش برای من خیلی دیدنی بود و اون مطرح شدن چیزی بود به اسم dare جسارت برای یک زن نیاز مهمی است، نیازی که حتی در پست ترین سطح زندگی به زن جرات مدل شدن می ده، برای زنانگی باید زندگی کرد زندگی کردنی.
لیلی من احساس می کردم با تمام ابعاد وجودم نیستم. دلم می خواست خودم باشم، مثل یک زن با درک تمام نیاز های یک زن، از سطح پائین ترین ها تا عالی ترین نیازها... که معتقدم اگر نیازهای سطح پائینمان را بکشیم هرگز به عالی ترین رتبه ها نخواهیم رسید. هیچ میوه ای نیست که دوره ی شکوفه بودن و کال بودن و ترش بودن و گس بودن را سفر نکرده باشه ...

برای من زنانگی یعنی زندگی، به عنوان یک زن.

مینا گفت...

جداسازی نکن.زنونه مردونه نداریم که.دو نقطه دی.
مردونگی ام یعنی اعصاب خوردی ،پررو بازی،دیگه بقیه صفتای ناجور .هه.

shojaeian گفت...

با درود
اول: عرض قبلی را در باب کم کاری، پس میگیرم و معترفم به اینکه در مدت بیخبری بنده و رجوع به وبلاگ قبلی، این قند پارسی جای دیگری احتکار شده بود!
دوم:(درباب این نوشته) در اکثر زبانها چنانچه مستحضرید سه نوع جنس داریم مذکر(مرد)، مونث(زن) و خنثی. این روزها کسان بسیاری را میبینم که عملا در هیچیک از دودسته اول جای نمیگیرند. یعنی وقتی نشانه ها و استانداردهای مردانگی و زنانگی را با آنها مقایسه میکنی میبینی هیچیک را ندارند. نه از "شکیبایی و جوانمردی و فروتنی" در آنها نشانی است و نه از "ملاحت و دلنوازی و شیرینی" بهره ای دارند. پس به ناچار فکر میکنی که باید "خنثی" باشند اگر چه که از منظر آناتومی مذکر باشند یا مونث. اینست که فکر میکنم دستور زبان فارسی ما که فقط دو جنس در آنست، بویژه امروز، چیزی کم دارد و افاده معنی را،برای جمع کثیری، کفایت نمیکند.

Unknown گفت...

سلام. خیلی عالی نوشتید آقای شجاعیان. اونقدر کلمات فارسی اصیل رو قشنگ کنار هم چیدید گمونم برد نکنه فردوسی یا سعدی برام کامنت گذاشتند، در مورد نظر شدیداً با نظرتون موافقم.