چیزی مثل یک گُله آتش یا چیزی شبیه اون از دیشب توی گلوی منه. شاید من هم باید مثل آقای مودت داستان ملکوت برم پیش دکتر حاتمی تا اون جن نمایی که توی بدنم حلول کرده در بیارم. شاید روزی وقت این کار هم رسید.
آقایان وقتی این احساس را در گلو میکنند که گلوی مربوطه جایی گیر کرده باشد! خانمها را نمیدانم. (ضمنا امروزه داشتن کپسول آتش نشانی در منازل جدید اجباری است. قبول ندارید از ابوی گرام بپرسید)
۷ نظر:
چاره اش یه نخه...
امیر یه راه بهتر پیدا کن برا اینکه منو بکشی .
یه کم آب بخور!
و شاید دیر شده
آقایان وقتی این احساس را در گلو میکنند که گلوی مربوطه جایی گیر کرده باشد! خانمها را نمیدانم.
(ضمنا امروزه داشتن کپسول آتش نشانی در منازل جدید اجباری است. قبول ندارید از ابوی گرام بپرسید)
مش قاسم، کپسول های آتش نشانی را بردند شارژ کنند لذا نقداً چاره ای جز شکوه و شکایت نیست برادرم.
از بنده دیگه گلویی هم نمانده تا پیش کسی گیر کند.
اگه نمي توني آب دهنو قورت بدي يعني اين كه آنفولانزا گرفتي. نرو مدرسه!
ارسال یک نظر