۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

انتظار های غیر منطقی


پرسیدم شهره به نظرت این مشکل ما ایرانی هاست یا همه جوامع بشر این جورن؟
شهره آیکونی که دست به چونه می کشه رو برام فرستاد و گفت فکر می کنم توی ایران شایع تره.
گفتم شاید به خاطر اینه که ما عادت کردیم.
گفت آره، عادت کردیم خودمون رو سانسور کنیم.
گفتم نظرت چیه راجع به این :
ما توی جامعه ای زندگی می کنیم که رسانه ها به هر شکلشون، تلویزیون و روزنامه و کتاب و هر چیز دیگه ای که بشه باهاش ارتباط برقرار کرد، به نحوی سانسور می شند. و ما همه می دونیم که این سانسور اتفاق می افته، حالا هر کدوم ما توی ذهن خودمون با علم بر اینکه قسمتی از این روایت حذف شده روایت رو باز سازی می کنیم، صحنه رو می سازیم، خبر رو تکمیل می کنیم. و بعد این الگو میاد توی زندگی هامون، حالا این ماییم که سانسور می کنیم، با یه قیچی می چینیم اون تکه هایی رو که یاد نگرفتیم چطور باید نشون بدیم، و حالا...
شهره آیکونی زد که برای ساخته شدنش این علایم رو تایپ کرده بود : :-bd
من گفتم این موقع است که...
شهره گفت انتظارهای غیر منطقی به وجود میاد.

۴ نظر:

Arjang گفت...

باید کلأ ژانر بلاگتو عوض کنی. یعنی هسته فکری رو که بلگ نویسیت مبتنی بر اونه، فاقد جذابیت های لازمه است.

از ادبیات ِ جاری بر کلمات فعلأ حرفی نمی زنم. اینا رو گفتم که بهتر شه ها. چون گفته بودی که یه چیزی بگو که بهتر بشه.

Unknown گفت...

به ارژنگ: مرسی.

ناشناس گفت...

نوشته هایت کم کم مثل "قطار شهربازی" شده..آدم از آن لذت میبرد ولی کسی را به جایی نمیرساند!
فکر نمیکنی دیگر وقت پوست انداختنت شده و از تو باید انسانی دیگر متولد شود که بجای عصبی نوشتن و به نامطلوبها پریدن بقول شیلر برای مردم آن چیزی را بنویسد که به آن نیاز دارند، نه آنچه میپسندند ؟

محبوبه گفت...

مطمئنا همه دولتها همین روند رو به بکار می گیرند اما نه به شدت ما.