۱۳۹۳ مهر ۱۰, پنجشنبه

اوری تینگ ایز آندر کنترل!


خب مسلمن حل کردن مشکلات با یه پسر مو طلایی خیلی ساده تر از یه دختر آسیایی و بد خلقه. 
صبحی پا شدم صبحونه خوردم، داشتم حاضر می شدم که برم پایین دیدیم یکی در می زنه. درو باز کردم دیدم این آقا هستن! گفتم بیا تو، بدش هم نمیومد، گفت اِ چیزه.. آآآ گفتم من داشتم میومدم پایین. گفت اِ چه خوب! (حالا این آقا آخه هر روز دست تکون می داد من داشتم می رفتم دانشگاه) 
رفتم پایین و گفتم حاجی این نامه رو من دیشب دیدم کرخت شد بدنم، اصلن خرید کرده بودم نتونستم بذارم یخچال، زنگ زدم سحیم، گفتم این چه وضعیه. بعدن گفت که چرا صبح این خانوم اومده تو نگفتی وضعیت ریلشن شیپ ما رو؟ تو دو سه تا جمله بعدی تاکید کردم که مثلن ما باهمیم و اینا و برای نهایی کردن پروژه ش مجبوره بره سیدنی و بیاد و این چیزا! 
پسره نگاه مهربانانه ای به من کرد و گفت آخه دیروز همکارم اومده گفته که سحیم(1) نیست یه نفر دیگه تو خونه شه دیدیم کرایه هم نریخته دیشب گفتیم حتمن دیگه اون نمیاد اگه پول نده چی؟
گفتم عزیز من ما دانشجوی همین دانشگاه بغلیم پول ندادیم سه سوته ما رو خفت کنین. 
بعدن برام تعریف کرد که اوه ما مستاجر داشتیم چه کرده و چه نکرده، همین طور که نامه رو مچاله می کرد بندازه سطل آشغال گفت ولی الان که تو اومدی پایین همه چیز تحت کنترله. جوری که بگه من فهمیدم تو داری دروغ می گی و دوست دخترش نیسی گفت، حتا اگه چینین رابطه ای هم نبود من قرار داد جدیدی برات تنظیم می کردم (توی دلم گفتم بعله خب با اون حق کمسیون قیمت خون باباتون) گفتم بعله خب ولی همکارتون خیلی بد خلقه. گفت آره من همیشه بهش می گم اینقدر رود نباش، ولی هست دیگه! گفتم من هنوز با لهجه ی شما آشنا نیستم این خانم منو سوال پیچ کرده بود منم فقط هی گفتم یس نو ... خلاصه...
یک ساعت بعد سحیم کرایه رو ریخت و فیش رو که ایمل می کرد نوشت که این خانم جی اف منه و چرا نگرانش کردین و این چیزا. بعدن استَن (اسم یارو اِستنِ) بهش نوشته بود یس اوری تینگ ایز آندرکنترل!
بعد هم وقتی میومدم یونی کارت دانشجویی من رو کپی کرد و زیرش نوشت ایشون مستاجر واحد فلانن اگر کلید نداشتن بهشون کلید بدین.
ظاهرن که حل شد.
داستان اینه که دو سال پیش گویا سحیم با این دختره بحثش می شه دخترهای آسیایی خیلی کینه ای هستن! (کما اینکه استن بهم گفت آخه دوست پسر تو هم یه بار خیلی با خشونت با ما برخورد کرده ما ازش می ترسیم، دیگه نگفتم خب اون رگ ترکی طرف رو بالا آوردین چه انتظاری دارین؟! این ها نسل ستار خان و باقرخانن ها!) گفتم بعله گاهی از کوره در می ره (حالا من این بنده خدا رو یک بار دیدم!) راه رو باز گذاشتم که اگه یه روزی مجبور شدم بگم ما برک آپ کردیم بگم آره از کوره در می رفت.
خلاصه اولین دروغ شاخدار رو بعد از ورود به این کشور گفتم. اند اوری تینگ ایز آندرکنترل (آی هوپ سو البته) 

(1) البته این اسم واقعی اش نیست، فقط خودش می تواند بفهمد این عبارت از کجا آمده :)) به هر حال سحیم خان یک ترکیب بسیار خوب است و چون ممکن است از این به بعد باز از او یاد شود پس بهتر است یک اسم و رسمی داشته باشد. 

هیچ نظری موجود نیست: