۱۳۹۱ فروردین ۱, سه‌شنبه

سال نو مبارک


آدم ها بزرگ می شوند، یک سال که می گذرد ما قدر یک سال بزرگ نمی شویم، گاهی کمتر و گاهی بیشتر رشد می کنیم.سخت است اگر بخواهیم اشل بگذاریم و اندازه کنیم. ما بزرگ می شویم و قدر این بزرگ شدن از زندگی سهم داریم، هرچه بزرگ تر کم تر.
یک سال دیگر گذشت، برای من این سال خیلی ساده نگذشت، انگار همین دیروز بود، سال نو شد، توی همین خانه سالم نو شد، زمان نمی گذرد لامذهب پرواز می کند و ما را جا می گذارد میان هزار توی زندگی هامان. گاهی می مانیم توی یک روز گرم میان یک خاطره ی خوب، گاهی تند تند رد می شویم و نمی خواهیم درجا بزنیم میان خاطره هایی که رنگ غم دارند.
سال 90 گذشت، فردا همه چیز مثل قبل است، فقط کمی سال نو می شود، برای ما که کوبیده ایم آمده ایم این گوشه ی شرقی شرجی اما همان هم رخ نمی دهد، اینجا نه بهار می شود نه عدد سال عوض می شود، فردا هم سال 2012 است فردا هم تابستان است مثل یک ماه پیش مثل یک ماه بعد، ما ولی می خواهیم خودمان را جا بدهیم توی تقویمی که دیگر انگار ما را نمی خواهد.
به قول نیلوفر سخت است این بی هویتی، راست می گوید سخت است، سخت است آدم سال که نو می شود، دلش خوش نباشد به عیدیی که باجش یک بوسه ی خشک و خالی است که به گونه پدر می چسبد، خب سخت است که آدم یک گوشه کز نکند انگار انه انگار که هر سال نوروز که می آمد، مادرمان بود که سفره ی عید را می چید، خب سخت آدم اگر همیشه اگر کفشی می خرید، کیفی لباسی همه اش شبیه دختری بود که خواهرش است.
ما ایرانیان جا مانده از نوروز می رویم توی کنسرت ها عربده می کشیم و خودمان را می زنیم به شادی ولی خب ته دلمان ، آن ته ته اش انگار هیچ وقت شاد نمی شود. هیچ چیز جای آجیل شب عید بابای آدم را نمی گیرد. برای ما که دور افتاده ایم نوروز غم غریبی غربت است، دلمان را خوش می کنیم انگار که نه انگار، ولی راستش این است که آدم دلش حتی برای کشمش های توی آجیل خانه ی پدر بزرگش هم تنگ می شود.
ممنون از تمام کسانی که در سال گذشته مرهمی بودند بر دردهام، دوستی بودند در کنارم، وقت خوشی ها و نا خوشی ها، گاه بیماری ها و سلامتی ها. امسال گذشت و من دلم برای روزهای خوبش تنگ می شود، دلم برای خیلی از آدم ها پر می کشد.

زهرا میرباقری
کمی مانده به نوروز 1391
کوآلا لامپور

۳ نظر:

Amirarsalan گفت...

به نظرم خیلی دور از خانه بودن بروی شما عصر گزاشته که اینقد تندو بیروح راجع به نو شدن سال این پستو نوشتین . منظورم اینکه خیلی سردو غمگینه
چه خوب چه بد این انتخاب ما بود اکه ی جورهای خودمون رو به جامعی جهانی برسونیم و از اون جامه خلاص شیم. درست مثه زن ی که از شوهرش طلاق میگیره یا مردی که از زنش جدا میشه ، نکنه شما فکر میکنید مرده باید به vazaef قبل از ازدواجش و زن به مسولیت های قبل از ازدواجش ادامه بده . نه این طور نیست . هر سیستمی تعریفهای خودش و رو داره . و ما هم بنا و علایق ، سلائق و برنامهای خودمون و این وره دنیا امدیم.اسمش رو به سختی میتونم بی هویتی بزارم.
شاد باشید

رهگذر گفت...

سال نو مبارک.
(گل)

Unknown گفت...

سال نوی شما هم :)