۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه

بعضی مشاغل


بعضی از مشاغل خیلی خاص هستند، مثل چیزی که من دیشب توی ترمینال آرژانتین تهران دیدم. توی توالت عمومی، همین که وارد توالت بانوان بشی، دست راست یه در هست که توالت نیست، یه اتاق کوچیکه، یه دست رختخواب و یه کمی وسلیه توش هست، یه زن نزدیک صد کیلو اون­جا نشسته، مدیر توالت بانوانه ( باور کنین که هست) کارش فقط نظافت نیست، باید حواسش باشه کسی اون­جا مواد نزنه، یا کارهای دیگه، به هر حال دیشب که رفتم دست شویی اولش یکه خوردم ولی بعد دیدن یک زن چاق که لباس آبی پوشیده بود و لم داده بود توی اتاقک و تخمه می شکست برام عادی شد. بعضی مشاغل خیلی متفاوت هستن و خب بعضی ها خیلی از شغلشون لذت می برن و حین انجام کارشون تخمه هم می شکنن!

۳ نظر:

Azam گفت...

بهش می گنن زندگی...
وقتی مجبوری واسه یه لقمه نون هرکاری انجام بدی، البته منظورم کاره حلاله ها...
وقتی آدم زندگی رو خیلی سخت نگیره و البته چاره ایی هم نداشته باشه میشه مدیر توالت بانوان و در حین کار تخمه هم میشکنه
من یه نمونه اش رو توی نمایشگاه بین المللی دیدم
خانومه حتی روی صندلیش یه لیوان گذاشته بود که توش چند شاخه گل بود
حتمن می خواسته اینطوری محیط کارشو دوست اشتنی تر بکنه، کسی چه می دونه...
بعدش که براش نهارشو آوردن نشست همون جا کنار دستشویی و غذاشو خورد
و من داشتم به این فکر می کردم که زندگی چقدر میتونه بی رحم باشه...
اینجاست که باید خدا رو شکر کنیم سر کار خانم
به خاطر همه نمعتهایی که بهمون داده ولی نمی بینیمشون
خیلی حرف زدم ببخشید... سر درد و دلم باز شد
:)

شجاعیان گفت...

برای درد کشیدن، فقط درد داشتن کافی نیست، مکانیسم انتقال و درک درد هم لازم است. روش کار بسیاری از این داروهای آرامبخش اینست که تعدادی از حسگر های عصبی را اصطلاحاً "بلاک" میکنند. اگر کسی بدون دارو یاد گرفته باشد که در زمان لازم (یا به الزام زمانه!) آنها را راساً و بدون مصرف دارو بلاک کند، نتیجه اش همین رهایی است و سرخوشی وافرانه (و نه وافورانه!) در معیت روایح آبریزگاه عمومی!...
کاش بنده هم این فن شریف را می آموختم..

Unknown گفت...

و من هم ..