۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه

اتفاق ساده


مهم ترین رویداد های زندگی آدم ها از تصادفی ترین اتفاق های زندگی شان سرچشمه می گیرد.
آن قدر به این جمله معتقد شده ام که حد و حساب ندارد. شاید باز هم این پست بشود دلیلی برای این که بعضی خوانندگانش بگویند از تو بعید است که راجع به مسائل ساده­ ی زندگی بنویسی، شاید از من بعید باشد درمورد قدم زدن در یک پیش از ظهر زمستانی پست وبلاگ بنویسم ولی زندگی آدم ها در همان پیش از ظهر ساده­ ی زمستانی همان قدر ارزش دارد که زمان خلق بهترین آثار هنری و کشف مهم ترین دستاورد های علمی.
از من که چند ماه است با یاد و نام کورت ونه گات زندگی کردم بعید نیست این چند جمله را از او بنویسم :
« قصد دارم از کارخانه سیگار سازی پال مال شکایت کنم. آن­ها یک عمر است که سرم را کلاه گذاشته­ اند. روی لبه­ ی جعبه سیگارهایشان نوشته ­اند : سیگار پال­مال شما را می کشد. اما ... اما من سال­هاست که پال­مال می­ کشم و پال­مال هنوز به عهدش وفا نکرده.»
توی همان نامه ­ی پنج صفحه­ ای که مرداد سال 87 به دستم رسید بعد از این پاراگراف نوشته که کورت آخرش هم از سیگار کشیدن نمرد. از پله­ های خانه­ اش افتاد و زمین گیر شد و ...
همه چیز از یک اتفاقِ ساده شروع می­شود حتی مردن! چه برسد به اوج و فرودهای زندگی.

۳ نظر:

Azam گفت...

نمی دونم چرا ولی این مطلبت رو که خوندم یاد عشق در نگاه اول افتادم :)
آخه اونم یه تصادفه و یه اتفاق ساده
تو اعثقاد داری؟ من که داشتم ولی الان نمی دونم که هنوز دارم یا نه:)

لیلا اکبری گفت...

زندگی آدم ها در همان پیش از ظهر ساده­ ی زمستانی همان قدر ارزش دارد که زمان خلق بهترین آثار هنری و کشف مهم ترین دستاورد های علمی.

"قشنگ"

رهگذر گفت...

با یه اتفاق ساده (که کم پیش میومد روش فکر بشه) اومدیم،با اتفاقات ساده سرنوشت مون رقم می خوره و با یه اتفاق ساده هم میریم.

پ.ن:راجع به اون قسمت اش که گذشته،می گیم هممم...گذشت،راجع به الان اش و آینده...سیگار بعدی رو روشن می کنیم و چیزی نمی گیم.