مهم ترین رویداد های زندگی آدم ها از تصادفی ترین اتفاق های زندگی شان سرچشمه می گیرد.
آن قدر به این جمله معتقد شده ام که حد و حساب ندارد. شاید باز هم این پست بشود دلیلی برای این که بعضی خوانندگانش بگویند از تو بعید است که راجع به مسائل ساده ی زندگی بنویسی، شاید از من بعید باشد درمورد قدم زدن در یک پیش از ظهر زمستانی پست وبلاگ بنویسم ولی زندگی آدم ها در همان پیش از ظهر ساده ی زمستانی همان قدر ارزش دارد که زمان خلق بهترین آثار هنری و کشف مهم ترین دستاورد های علمی.
از من که چند ماه است با یاد و نام کورت ونه گات زندگی کردم بعید نیست این چند جمله را از او بنویسم :
« قصد دارم از کارخانه سیگار سازی پال مال شکایت کنم. آنها یک عمر است که سرم را کلاه گذاشته اند. روی لبه ی جعبه سیگارهایشان نوشته اند : سیگار پالمال شما را می کشد. اما ... اما من سالهاست که پالمال می کشم و پالمال هنوز به عهدش وفا نکرده.»
توی همان نامه ی پنج صفحه ای که مرداد سال 87 به دستم رسید بعد از این پاراگراف نوشته که کورت آخرش هم از سیگار کشیدن نمرد. از پله های خانه اش افتاد و زمین گیر شد و ...
همه چیز از یک اتفاقِ ساده شروع میشود حتی مردن! چه برسد به اوج و فرودهای زندگی.
۳ نظر:
نمی دونم چرا ولی این مطلبت رو که خوندم یاد عشق در نگاه اول افتادم :)
آخه اونم یه تصادفه و یه اتفاق ساده
تو اعثقاد داری؟ من که داشتم ولی الان نمی دونم که هنوز دارم یا نه:)
زندگی آدم ها در همان پیش از ظهر ساده ی زمستانی همان قدر ارزش دارد که زمان خلق بهترین آثار هنری و کشف مهم ترین دستاورد های علمی.
"قشنگ"
با یه اتفاق ساده (که کم پیش میومد روش فکر بشه) اومدیم،با اتفاقات ساده سرنوشت مون رقم می خوره و با یه اتفاق ساده هم میریم.
پ.ن:راجع به اون قسمت اش که گذشته،می گیم هممم...گذشت،راجع به الان اش و آینده...سیگار بعدی رو روشن می کنیم و چیزی نمی گیم.
ارسال یک نظر