۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه

خدا خیرت بدهد وزارت ارشاد ؟!


چه می شود کرد وقتی صبح اول صبح می روی توی گودر و میبینی یک خبر را شیر کرده اند که یک جوراهایی انگار مربوط به خود توست. و یک جاهایی از کار می لنگد.
رمان «خدا خیرت بدهد آقای رزواتر» را ترجمه کردم. چند ماه پیش ترجمه به اتمام رسید، ترجمه رمان برای انتشارات سبزان بود و به سرپرستی علی شیعه علی، بعد از چند ماه که رمان ونه گات در ارشاد ماند، روزی یک ای میل دریافت کردم که به من خبر می داد متاسفانه این کار غیر قابل چاپ اعلام شده.
حالا توی خبرگزاری ها می بینم هم اسم رمان را اشتباه درج کرده اند و هم به اشتباه نوشته کار مشترک من و آقای شیعه علی است. 

امیدوارم وزارت ارشاد از خر شیطان بیاید پایین و اجازه بدهد این کار ونه گات هم چاپ شود، تلاش زیادی کردم برای این که ترجمه ی خوبی از آب دربیاید و فکر هم می کنم کار قابل دفاعی خواهد بود. باید اضافه کنم به پیشنهاد دوست خوبم آقای شیعه علی این کار فقط یک رمان نیست، حاشیه نویسی انتهای این کتاب خودش یک دایرۀ المعارف کوچک است که به زحمت فراوان جمع آوری اش کرده ام. همه نام های موجود در کتاب در این دایرۀ المعارف گنجیده اند از شخصیت های تاریخی گرفته تا تاریخچه نام اتوبوس رانی که در کتاب ذکر شده.
خستگی به تن آدم می ماند گاهی وقت ها .

۴ نظر:

ناشناس گفت...

همه چی مگر بچه بازی می شه...
خبرگزاری هااااااا؟؟؟

Azam گفت...

واقعن خستگی به تنت می مونه وقتی میبینی که مدعیان ادب و فرهنگ در کشورت کوته فکرانی هستند که از ادب و فرهنگ هیچی نمی فهمند
فقط می تونم بگم که امیدوارم و اونم فقط امید وارم که حالا که از بد روزگار مجبوریم این جماعت بی فرهنگ رو تحمل کنیم زودتر از خر شیطان پایین بیان و کتابت مجوز بگیره چون من که خوب یادمه چقدر واسه ترجمه این کتاب زحمت کشیدی کاش اونا هم می فهمیدن

Unknown گفت...

قربونت برم اعظم جونم. منم امیدوارم.

ناشناس گفت...

ایشالا که درست می شه ...