۱۳۸۸ دی ۳۰, چهارشنبه

رادیو خاموشی

بعضی وقت ها آدم تصمیم می گیرد کمی تغییر کند، به قول خانم میم شین، یهو آدم می فهمه وقت اون تغییر است. من هم فهمیدم الان وقت اون تغییر است، قراره کمی عوض بشم. تغییرات نیازه، توی این فکر ها بودم که با وبلاگ زیبای رادیو خاموشی آشنا شدم، تازه فهمیدم ، رهگذر چند ماه پیش اون شعر رو از کجا برام فرستاده بود. چقدر دلم می خواد با رادیو خاموشی کار کنم، از صمیم قلب. رادیو خاموشی انگار لحظه هایی است برای رهایی و فقط شنیدن، توصیه می کنم حتماً بهش سری بزنید.

۶ نظر:

میم. ح. میم. دال گفت...

Hamishe Faseleyee hast mian e tasmim be taghieer va khode taghieer

Unknown گفت...

یاد این شعر سهراب افتادم با جمله ای شروع کردی :
خوشا به حال گياهان كه عاشق نورند

و دست منبسط نور روي شانه آنهاست.

- نه، وصل ممكن نيست،

هميشه فاصله اي هست.

اگر چه منحني آب بالش خوبي است

براي خواب دل آويز و ترد نيلوفر،

هميشه فاصله اي هست

آره حق با توه همیشه فاصله ای هست بین خود تغییر و تصمیم تغییر ولی من فکر می کنم تشخیص نیاز به تغییر هم خودش پروسه مهمیه. نه؟

رهگذر گفت...

http://darvazteroon.wordpress.com

7805 گفت...

سخنران معرف در مجلسی که دویست نفر در آن حصور داشتند . یک اسکناس صد دلاری را ازجیبش بیرون آورد. پرسید چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد ؟
دست همه حاضران بالا رفت
سخنران گفت بسیار خوب من این اسکناس را به یکی ار شما خواهم داد ولی قبلا از آن می خواهم کاری بکنم
و سپس در برابر نگاه های متعجب حاضران اسکناس را مچاله کرد و باز پرسید
چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد ؟
و باز دستهای حاضرین بالا رفت
این بار مرد اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و باکفش خود آن را روی رمین کشید بعد
اسکناس را برداشت و پرسید خوب حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود ؟ باز دست همه بالا رفت
سخنران گفت دوستان با این بلاهایی که من سر اسکناس آوردم از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید
و ادامه داد در زندگی واقعی هم همین طور است ما در بسیاری موارد با تصمیماتی که میگیریم یا با مشکلاتی که رو به رو می شویم
خم می شویم مچاله می شویم خاک آلود می شیم و احساس میکنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم ولی اینگونه نیست و صرف نظر از اینکه چه بلایی
سر مان آمده است هرگز ارزش خود را از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند آدم پر ارزشی هستیم

Unknown گفت...

مرســـــــــــــــــــــی آقای اکبری.
منظور شما رو نفهمیدم 7805.!

میم. ح. میم. دال گفت...

منم تو فاز همون شعره بودم وقتی با اون شروع کردم :دی موافقم. به نظرم همینکه تصمیمش باشه و اراده اش در طول زمان اتفاق میفته.