۱۳۹۴ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

سین مثل ازدواج سفید

مسئله ازدواج سفید و بسته شدن زنان امروز (علیرغم اینکه من مقاله مربوطه رو نخوندم و نمی دونم راجع به چی نوشته بوده) بهانه ای شد تا باز چیزهایی بنویسم.
ازدواج سفید به عنوان یک پدیده ی جدید در چند سال گذشته توجه شماری زیادی از ایرانی ها رو به خودش جلب کرده. هرچند چنین پدیده ای در کشورهای پیشرفته تر سالهاست جایگاه خودش رو پیدا کرده و تقریبن جایی برای گفت و گو راجع بهش نیست. در ایران پدیده ازواج سفید با این اسم  و عنوان به نظر چندان نامطلوب نمی رسه، چرا که سفیدی حداقل بهتر از سیاهی ست. می شود گفت افراد در مواجهه با این مسئله دو دسته اند: نسل پیشین ایران، یا همان والدین که امروز (به خاطر سنت های اجتماعی ما) مخالفان نسبتن سرسخت این پدیده هستند و نسل امروزی که در حقیقت مخاطبان این سبک و سیاق زیستی و همان عاملان این مسئله اند.
اولین بار که شنیدم دختری با دوست پسرش زندگی می کند سالها پیش بود، آن وقتها هنوز این مسئله بین ما هم تابو بود. زمان که گذشت، جوان تر ها خودشان در جبهه گیری راجع به این پدیده سه دسته شدند، آنها که از این سبک زندگی استقبال کردند و گفتند شناخت پیش از امضای تعهدات دست و پا گیر شاید نمود صحیح تری از زندگی مشترک به ما می بخشد، دسته ی دوم کسانی که مخالف نبودند ولی به خاطر سنتهای جامعه علاقه ای به این نداشتند که خودشان را به دردسر بیندازند و به اصطلاح توی روی والدینشان بایستند و البته دسته آخر که سنتی تر بودند و گاهی مذهبی تر و مخالف بودند. (نمی شود آماری از این دسته ها داد چون بعید می دانم تحقیقات آماری مکفی انجام شده باشد، هرچند که موضوع مورد بحث موضوع مناسبی برای تحقیقات میدانی ست و دید خوبی به افراد جامعه می دهد).

حالا بعد از چند سال، این سبک و سیاق زیستی اسمی به خودش گرفته و میزگردها و برخورد های مسئولین حاکی از این است که آنها مخالفند. و سوال مهم اینجاست که چرا؟ در حالی که ازدواج سفید به سادگی با قوانین تشیع انطباق پذیر است، می شود رنگ بوی اسلامی بگیرد و اصلاح و ثبت شود. می شود از افراد خواسته شود بروند ثبت احوال و همان جا ازدواج سفیدشان را ثبت کنند، کوتاه مدت محرم شوند و ببینند آدمِ همدیگر هستند؟ این کار در ایالت ویکتوریای استرالیا مدت هاست که انجام می شود، بدون تعهدات قانونی دست و پا گیر آدم ها همدیگر را محک می زنند، می روند می گویند ساکن این ایالت هستند، مدارک هویت می برند و می گویند قصد دارند با هم باشند، ثبت اسناد ویکتوریا به خوبی می داند آدم ها می آیند که بعدن با هم ازدواج کنند، ولی بنا نیست مادامی که طرفش را درست نمی شناسد برود زیر بار تعهدات زناشویی.
برگردیم به ایران، تعهدات زناشویی در ایران، تعهدات بسیار سنگینی ست. مرد و زن هر دو زیر بار فشار زیادی تن به ازدواج می دهند، که در سالهای اخیر مدام می گویند این تمایل کم شده، جوان ها کمتر ازدواج می کنند و بسیار طلاق می گیرند و سوال مهم اینجاست که چرا؟ یکی از جواب های مناسب این است که آدم ها همدیگر را نمی شناسند. به همین سادگی!
تقریبن از تمام زنان جوان متاهل که بعضن پیش از ازدواج روابط طولانی مدت با همسرشان داشتند، شنیدم که زندگی بعد از ازدواج و زیر یک سقف با دوران دوستی بسیار متفاوت است. مسئله بسیار پیچیده تر از آنی ست که بشود به سادگی اینجا تحلیلش کرد، فاکتورهای اجتماعی و فردی که منجر به این تفاوت می شود زیادند، مسئله اقتصادی، مسئله پذیرش دیگری در قلمرو شخصی، و البته مسئله روابط جنسی ، به نظر مهم ترین فاکتورهای ایجاد این تفاوت ها هستند، در کنار آنها زندگی سنتی ما ایرانی ها که موجب می شود رابطه دو نفره ی پیش از ازدواج به رابطه دو خانواده بعد از ازدواج تبدیل شود که به خصوص در ازدواج های در سنین پایین بسیار آسیب زاست و همه ما نمونه های زیادی از این دست دیده ایم.
مرتب باید پرسید در چنین وضعیتی چاره چیست؟ در جامعه ای که حالا والدینش با ا ین پدیده ی نو مخالفند و جوان هاش در حال مخاطره کردن و انتخاب این سبک زندگی هستند وظیفه ی مسئولین هم مخالفت است؟ آیا زمان ایجاد تغییرات همین امروز نیست؟
باید به خاطر آورد تمام ازدواج هایی که بعد از تحقیقات و بررسی های خانواده از دوست و آشنا و اهل محل و همکار و فلان به بن بست رسیده و بی نتیجه مانده، به خاطر خصلتهای شخصی آدم ها که اهل محل و سایرین از آن ها بی خبرند. باید به خاطر آورد وضعیت تمام زنانی که اگر فشار همین خانواده های دلسوز نبود و به سادگی می توانستند از آن منجلاب دست و پا گیر نجات پیدا کنند سالیان جوانی خودشان را تباه نمی کردند. به نظرم امروز وقت این شده که به آدم ها اعتماد کنیم، اینجا دقیقن نقطه ایست که می شود مردم را کمی به تدینی که رو به فراموشی ست هم امیدوار کرد. نیازی نیست منکر همه چیز بشوید فقط کافی ست به همدیگر اعتماد کنیم و فرصت ایجاد کنیم.

سنت ها به مرور زمان تغییر می کنند ولی این آدم ها هستند که گاهی در حین این تغییرات از بین می روند.